جدول جو
جدول جو

معنی توبیخ شدن - جستجوی لغت در جدول جو

توبیخ شدن
سرزنش شدن، شماتت شدن، ملامت شدن، تنبیه شدن، مجازات شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ بَ / بِ رَ)
تاریخ گشتن. بزرگ و مشهور شدن. باقی ماندن نام. به غایت و نهایت بزرگی رسیدن. اشهر ناس شدن. رجوع به تاریخ و تاریخی شدن و تاریخ گشتن شود.
- تاریخ قومی شدن، بزرگ و پیشوای قومی شدن. اشهر قومی شدن:... و صولی گفته تاریخ هر شی ٔ غایت و نهایت آن چیز است و از اینجا که گویند ’فلان تاریخ قومه’ یعنی به او منتهی می شود شرف قوم وی. (از منتهی الارب) (از غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
پرورده شدن. (ناظم الاطباء). بار آمدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، با علم و ادب شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
واقع شدن و قرار گرفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ دَ)
پخش شدن. قسمت شدن. پراکنده شدن. پاره پاره شدن:
یوسف از زن یافت زندان و فشار
من شوم توزیع بر پنجاه دار.
مولوی.
رجوع به توزیع کردن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ پَ رُ تَ)
کنایه از بسیار سوده و باریک شدن. (آنندراج) :
از بصیرت نیست مردم را نیاوردن به چشم
من که در اندک زمانی توتیا خواهم شدن.
صائب (از آنندراج).
از بی قراری دل دیوانه خوی من
زنجیر توتیا شد و، زندان بگرد رفت.
صائب (ایضاً).
، سرمه شدن. داروی شفابخش و نیرودهنده چشم شدن. موجب روشنی دیده شدن:
این همه زحمت که هست درد دو چشم من است
هیچ نکوعهد نیست کو شودم توتیا.
خاقانی.
بپرسیدش که چون افتاد رایت
که ما را توتیا شد خاک پایت.
نظامی.
رجوع به توتیا و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ گَ تَ)
ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن. (ناظم الاطباء). سرزنش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زجر و توبیخی که در حق کودکان دیگر کردی در حق وی روا نداشتی. (گلستان). رجوع به توبیخ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ کَ دَ)
آگاه شدن و سیاست شدن و بیدار شدن ازغفلت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
از جنس چوب گشتن، همسان و همانند و همشکل چوب گشتن از رنگ و شکل و غیره، در نباتات چوبی شدن یکی از تغییرات شیمیائی غشاء گلوسیدی سلول است و بعبارت دیگر میتوان گفت که غشاء گلوسیدی درنتیجۀ عمل ادسوربسیون بدو ماده لینیین و کسیلو هولوسید که پولی هولوسید مانوز کسیلوز و گالاکتوز میباشد آغشته میشود و یا ذرات لینیین و کسیلو هولوسید روی غشاء آن جاگیر میگردد و بدینوسیله بمقاومت غشاء سلول افزوده میشود و از قابلیت ارتجاع آن کاسته میگردد. بطور کلی بافتهای داخلی گیاهان مانند چوب درختان و یا پوست سخت میوه ها و بعضی از الیاف و بافتهای چوبی دچار این تغییرات شده و غشاء آنها چوبی میشود. بافتهای دیگر نیز مانند غشاء بافت آبکش و پارانشیم استوانه مرکزی و یا قشر ثانوی در اپیدرم بعضی از بازدانه گان ممکنست بمواد چوبی آغشته گردد. امروز معلوم شده است که هرگاه غشاء یک سلول پارانشیمی چوبی گردد، غشاء سلول مجاور که با آن تماس دارد نیزچوبی میشود. در حالیکه غشاء همین سلول که در طرف دیگر قرار دارد، تغییری نکرده و سلولزی باقی میماند. سلولهائی که غشائشان کاملاً چوبی نشده است میتوانند به رشد و نمو خود ادامه دهند ولی پس از آنکه تغییرات شیمیائی آنها کامل گردد خواص حیاتی خود را از دست میدهند. (گیاه شناسی تألیف حبیب اﷲ ثابتی صص 60- 61)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشبیه شدن
تصویر تشبیه شدن
همانند شدن بچیز
فرهنگ لغت هوشیار
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تفسیرشدن، استنباط شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن (رویا، خواب) ، تعبیر رفتن، خواب گزاردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نکوهیدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، تنبیه کردن، مجازات کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بازداشت شدن، حبس شدن، زندانی شدن، ضبط شدن، مصادره شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد